سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/9/28
1:31 عصر

تست روانشناسی دختر و پسری

بدست مرتضی در دسته تست روانشناسی دختر و پسری

این نوشته یه داستان نیست بلکه یه تست روانشناسیه!

که جواب دادن به اون می تونه ابعاد شخصیتی شما رو مشخص کنه

در ادامه مطلب

دختر و پسری که با هم دوست بودند و قرار گذاشته بودند با هم ازدواج کنند برای گردش به جنگل میروند آنها به یک رودخانه خروشان و پر آب میرسند برای عبور از رودخانه باید از روی یک پل چوبی قدیمی می گذشتند

هنگام عبور از پل دختر تعادلش را از دست می ده و به آب می افته. آب دختر را کیلومتر ها دورتر میبره

که خوشبختانه یک مرد قایقران دختر را از آب می گیره و اونو  نجات می ده

مرد قایقران جریان رو جویا می شه... و از اونجایی که خیلی مررررد بوده به دختره پیشنهادمی ده :

حاضرم تو رو پیش پسر مورد علاقه ت ببرم ولی به یک شرط؟! به شرط اینکه قبل از اینکه تو رو پیش دوست پسرت ببرم با هم از اون کارا(...) بکنیم

دختر ، درمونده و مستاُصل مجبور می شه تن به این خواسته بیشرمانه بده

( این یه تیکه سانسور...)

مرد قایقران وقتی کارشو تموم کرد و دختر رو از دختری انداخت اون رو پیش پسر مورد علاقه اش میبره

دختر به محض رسیدن به عشقش او رو در آغوش می گیره و با گریه تمام ماوقع رو برای پسر رویاهاش ! تعریف می کنه

و اما پسرک با شنیدن جریان به شدت عصبانی می شه و به دختر می گه : دیگه حاضر نیستم لحظه ای در کنارت باشم !! دختر میزنه زیر گریه ولی پسرک بی توجه به او می ذاره و می ره!!!

دختر تو سرو کله اش داشته می زده که مردی عابر از راه می رسه . با شنیدن داستان به شدت متاُثر می شه

 و با مهربانی به دختر می گه : من حاضرم با وجود تمام این اتفاقات با تو ازدواج کنم

تموم شد

حالا شما به هر کدوم از شخصیت های این داستان بر حسب رفتارشون یه نمره از ? تا ?? بدید

امتیاز بدید ... در پست بعدیم ، جواب تستو بهتون می دم .

نمره ای که به هر کدوم از آدمای این داستان میدید نشون دهنده ابعاد شخصیتی شماست

ضمنا" یادتون نره این وبلاگ هر روز آبدیت میشه

 


87/9/28
1:12 صبح

چپار مرحله مرگ عاطفی در روابط زناشویی

بدست مرتضی در دسته

مقدمه
زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفقند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام می گذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهاده اند ؛ به خواسته های هم ارج می نهند و در نهایت زوج موفقی به نظر می رسند. این طرز فکر شما ، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم می ریزد. هر چه فکر می کنید نمی توانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. همه گوشه و زوایای مغزتان را می کاوید تا نشانه ای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید. اما به نتیجه خاصی نمی رسید .
چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوند های خانوادگی و اجتماعی از بین می روند و جدایی جای آنها را می گیرد ؟ حتما دلیلی هست . ولی ناشناخته تر از آن است که شما به وجودش پی ببرید.

مراحل چهار گانه مرگ عاطفی
زوال و مرگ روابط عاطفی در 4 مرحله اتفاق می افتد :

1- مخالفت
2- رنجش و عصبانیت
3- عدم پذیرش و طرد
4- سرکوبی

در اینجا به سیر و روند این فرایند نابود کننده روابط عاطفی خواهیم پرداخت :
-مخالفت
در هر نوع رابطه ای که میان دو انسان شکل می گیرد همیشه درجه ای از مخالفت وجود دارد و تضادهای فکری و رفتاری جزیی طبیعی از روابط میان فردی ما را تشکیل می دهند.
اما مخالفت می تواند درجات مختلفی داشته باشد. مخالفت پنهان در برابر مخالفت آشکار. صحنه ای را در نظر بگیرید که در یک مهمانی خانوادگی بزرگ نشسته اید و همسر شما در حال تعریف خاطره ای از شما می باشد که اصلا دوست ندارید دیگران چیزی درباره آن بدانند ؛ مضاف بر اینکه این چندمین باری است که همسرتان این داستان را با آب و تاب تعریف می کند. شما شروع به خودخوری می کنید یا طوری به وی نگاه می کنید که بفهمد مایل به تعریف داستان توسط وی نیستید. این درجه خفیفی از مخالفت است در برابر اینکه شما با صدای بلند وی را از گفتن داستان منع کنید. راه دیگری هم وجود دارد ؛ سعی می کنید خود را آدم متمدنی نشان بدهید که این موضوعات کوچک برایش مهم نیست و از مطرح شدن آنها در جمع حتی لذت هم می برد !!
اگر کمی به زندگی روزانه خود دقت کنید متوجه می شوید که در زمینه ابراز مخالفت های بجا و به موقع تا چه حد فعال هستید. آیا حفظ ظاهر می کنید و در درون خود خوری ؟ آیا مستقیما ناراحتی خود را به شخص مقابل انتقال می دهید ؟
بیشتر مردم مخالفت های خود را به بهانه بد جلوه کردن در نظر دیگران ابراز نمی کنند و تظاهر می کنند که چنین احساسی ندارند. آنچه در اینگونه موارد افراد به خود می گویند این است : « این مسأله بزرگی نیست ، اینقدر ایرادگیر نباش ، هیچکس کامل نیست ، فراموش کن چرا دردسر درست می کنی ؟ »
در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله مخالفت به کرات اتفاق می افتد. زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است.
اگر مخالفت های کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده ، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید ، این مخالفت های کوچک جمع شده و کم کم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل می شود. حال کمی به زندگی با شریک عاطفی خود فکر کنید و اتفاقات هفته گذشته را مرور کنید و مواردی را که با همسرتان در زمینه آنها اختلاف داشتید بیاد آورید.
طرز برخورد شما با این اختلافات چگونه بوده است ؟ طرز برخورد شما با این مخالفت ها در وهله اول شاخص خوبی برای سلامتی ازدواج شما می باشد.

2-رنجش و عصبانیت
عصبانیت و رنجش ، نوع شدیدتر مخالفت هایی است که روی هم جمع شده اند و به صورت احساس تنفری موقتی ابراز می شود . در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت می کنید و فرد مقابل هم عکس العمل نشان می دهد و شما را مورد حمله قرار می دهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بی ربطی دعوای بزرگی راه می افتد علت آنرا باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید.
از اثرات رنجش و عصبانیت می توان به جدایی عاطفی موقت بین شرکای عاطفی اشاره کرد. عصبانیت با فشار روحی زیادی همراه است و انرژی زیادی از شما می گیرد.
اگر رنجش و عصبانیت ، مدام تکرار شود شما در مقام جلوگیرنده آن ، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم می گذارید.

3- عدم پذیرش و طرد
بعد از یک دعوای مفصل ، در را به هم می کوبید و از منزل خارج می شوید در حالیکه احساس یاس و پوچی سراسر وجودتان را فرا گرفته است . این در حالی است که از جار و جنجال و دعوا هم خسته اید و منزل را برای رسیدن به آرامش ترک کرده اید . در حقیقت از همسر خود فرار کرده اید. این مرحله ممکن است به صورت دیگر و در درون منزل اتفاق بیافتد. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بی اعتنایی می کنید و یکدیگر را مورد بی توجهی قرار می دهید. در واقع وی را هم از دیده و هم از دل بیرون می کنید. این مرحله می تواند یک ساعت به طول بیانجامد و لی تا چند روز و چند هفته هم ممکن است طول بکشد. بیشتر جدایی ها و طلاق ها در این مرحله اتفاق می افتد. این دوره بحرانی ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاش های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترکشان می باشد.
در طرد و عدم پذیرش ، آنقدر فشار روحی و تنش زیاد می شود که فرد برای خود فضایی تازه و آرام طلب می کند و اینگونه از زندگی زناشویی خود عقب نشینی کرده ، میدان مبارزه را ترک می کند در حالیکه پیوندهای عاطفیش آخرین نفس ها را می کشد.
اما طرد و عدم پذیرش هم می تواند لاینحل باقی بماند و با تکرار و انباشت در طول یک دوره زمانی ، شما را به مرحله نهایی گسست عاطفی تان سوق دهد.

4- سرکوب
گوشه ای از رستوران ، ساکت و تنها و عبوس نشسته اید و زندگی خود را مرور می کنید. به زندگی مشترک با همسرتان و تمام زحماتی که برای این زندگی مشترک متحمل شده اید فکر می کنید. تمام لحظات شیرین زندگی زناشویی خود و نظرات خانواده و فامیل درباره زندگیتان را از خاطر عبور می دهید و به حرف های آنها بعد از جدایی خود فکر می کنید. در این لحظه در یک عکس العمل طبیعی ، شما نمی خواهید در نظر دیگران آدم شکست خورده ای به نظر برسید. پس باید کاری بکنید و همه این زندگی خوب را نجات دهید. به یکباره همه چیز مرتب می شود و کدورت ها از وجودتان رخت می بندند.
اینجاست که شما در دام سرکوبی افتادید و همه احساسات منفی و عصبانیت و رنجش و طردهای مداوم خود را سرکوب کردید تا آبرویتان حفظ شود و خانوادتان پابرجا بماند. در این لحظات شما با خود می گویید : « بیشتر از این ارزش جنگیدن ندارد ؛ بگذار همه چیز را فراموش کنم ؛ خسته تر از آنم که بتوانم با موضوع سر و کله بزنم.»
سرکوبی نوعی احساس کرخی و بی حسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمی کنید. اما در مقابل بهای بزرگی می پردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. شما از نظر عاطفی فلج شده اید و تا پایان عمر ، یکنواخت و بی احساس به نمایش کسالت آور زندگی خود ادامه می دهید. ماسکی از لبخندها و احترامات ساختگی به چهره می زنید و دیگر شور و نشاط سابق را ندارید. زندگیتان قابل پیش بینی و کسل کننده می شود و خستگی مزمن جسمی به سراغتان می آید.
آنچه این مرحله را فاجعه آمیز می کند نوع رابطه ای است که بین زوجین وجود دارد. به این ترتیب که همه چیز خوب و مرتب به نظر می رسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند ؛ اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارت های عاطفی خود را فراموش کرده اند و به یک نیمه مرده ماشینی تبدیل شده اند که زندگی محدود و بی طراوتی را دنبال می کند و خبر بد این است که در این مرحله خود فرد هم احساس می کند که خوشبخت است و زندگی خوبی دارد ، غافل از اینکه بسیاری از قسمت های وجودش در حالت نیمه خاموش به سر می برد . هر دو طرف در این مرحله یاد گرفته اند چه انتظاراتی داشته باشند و چه انتظاراتی را نداشته باشند.
در انتهای سخن
عده زیادی از ما در مراحلی یا در همه زندگی خود درگیر این مرگ عاطفی می شویم. اما علاج کار در کجاست ؟
مسلما در روراست بودن با خود و دیگران و بیام مخالفت ها در همان زمان شکل گیری و ابراز ناراحتی و رنجش ها در مرحله بعد. در کنار پرورش این عادت پسندیده ، فراگیری و تمرین مهارت های حل مسأله و گفتگوی معطوف به نتیجه عینی و مؤثر نیز باید در دستور کار قرار گیرد. اگر در حال حاضر در گیر این مرحل هستید ، وضعیت خود را کامل تشریح کنید و با در نظر گرفتن هدف های کوچک و دست یافتنی قدم به قدم از مرگ عاطفی خود فاصله بگیرید. مهمترین قدم ، پذیرش واقعیت وجود اشکال در زندگیتان است. زیرا بزرگی می گوید : « زمانی که آگاهی به وجود می آید ، تغییر آغاز می شود . »

منبع : درمان احساسات ، جان گری ، هاله گنجوی

87/9/28
12:53 صبح

چطور معلمی کارآمد در کلاس باشیم؟

بدست مرتضی در دسته چطور معلمی کارآمد در کلاس باشیم؟

چطور معلمی کارآمد در کلاس باشیم؟ چاپ
ر 

*:
معلم کارآمد و اثربخش فردی است که علاوه بردانسته‌های علمی، توانایی مدیریت کلاس درس خود را داشته باشد و با توجه به موقعیت و ویژگیهای دانش‌آموزان شیوه مدیریتی متناسب با آن را انتخاب  می‌کند.
در بعضی از مواقع شرایط کلاس ایجاب می‌کند جوی دوستانه و صمیمی حاکم شود و در زمان دیگر اقتدار معلم و سخت‌گیری‌های او زمینه مناسب برای پر بار بودن کلاس خواهد بود.

معلم با ذکاوت و توانمند در عین حالی که در کلاس جوی آرام فراهم می‌کند در جهت رسیدن به هدفهای آموزشی خود گام موثری بر‌ می‌دارد و رعایت نکات زیر می‌تواند در کارآمدی ‌او موثر باشد.

1. قبل از شروع کلاس هدف خود را از ارائه محتوی درس مشخص ‌سازید.

2. با یک‌ برنامه‌ریزی دقیق و داشتن طرح درس مناسب وارد کلاس شوید.

3. دانش آموزان را از هدف آموزشی خود آگاه سازید.

4. از دانسته‌های دانش‌آموزان خود نسبت به محتوای آماده برای تدریس آگاه شوید و متناسب با آن تدریس خود را شروع کند.

5. در هنگام ارائه مطالب از مباحث جذاب و علمی جهت تفهیم مفاهیم استفاده کند.

6. شیوه تدریس خود را متناسب با محتوای مورد نظر انتخاب کنید و از یک روش تکراری استفاده نکنید.

7. در هنگام تدریس با صدای یکنواحت صحبت نکنید و با دانش آموزان تماس چشمی برقرار کنید.

8. هنگام تدریس از دانش آموزان سوالاتی جهت کنترل و جلوگیری از حواس پرتی آنها بپرسید.

9. به شرایط فیزیکی کلاس از نظر( نور، صدا، گرما، چینش صندلی‌ها، ...) توجه کنید و محیطی مناسب و جذاب و درعین حال آرام فراهم کنید.

10. رفتارهای مطلوب را در جمع تشویق کنید ولی بیش از اندازه به آن رفتار تاکید نکنید. نوع تشویق را براساس نوع رفتار، سن، ...انتخاب کنید و آن را بلافاصله بعد از رفتار درست ارائه  دهید.

11. در برخورد با رفتارهای نامطلوب در ابتدا به دنبال علت بگردید و سپس در تنهایی به دانش‌آموز تذکر دهید و در صورت تکرار از تنبیه‌های متناسب با عمل او استفاده کنید.

12. به تمام دانش‌آموزان به‌طور یکسان توجه کنید. آنها به اسم کوچک در سرکلاس صدا بزنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.

13. تکالیفی جهت تمرین مطالب، متناسب با محتوای ارائه شده و شکوفا کردن حس خلاقیت در آنها ارائه دهید.

14. دانش‌آموزان را به فعالیتهای گروهی ترغیب کنید و یک روحیه رقابتی مثبت بین آنها به وجود آورید.

15. به نظرات دانش آموزان و مشکلات آنها با دقت تمام و درکمال صبر گوش فرا دهید و بعد راهنمایی‌های لازم را انجام دهید.

16. یک الگوی مناسب گفتاری، کرداری، برای دانش‌آموزان ایجاد کنید.

17. به نقاط قوت و ضعف آنها آگاهی پیدا کنید و در جهت رسیدن به خود شکوفایی، آنها را یاری کنید.

18. میزان یادگیری دانش‌آموزان را بر اساس محتوای ارائه شده در کلاس ارزیابی کنید.

19. علاقه خود را به دانش‌آموزان نشان دهید و از آنها حمایت کنید.

20. شرایط را بحث و گفتگو فراهم آورید و از بیراهه کشیده شدن بحث جلوگیری کنید.

و در این صورت است که هرچه کلاس درسی دوست‌داشتنی‌تر و جذابتر باشد، انگیزه دانش آموزان برای یادگیری بیشتر خواهد بود.


87/9/27
10:33 عصر

اینترنت چیست؟

بدست مرتضی در دسته

 

 

هنگامی که دو و یا چند کامپیوتر را بوسیله دستگاهی به یکدیگر متصل کنند و این کامپیوتر‌ها بتوانند به یکدیگر اطلاعات ارسال کنند، در اصطلاح به آن یک شبکه کامپیوتری[1] می‌گویند. ساده‌ترین شبکه کامپیوتری را می‌توان بوسیله متصل کردن یک کابل مخصوص  به  دو کامپیوتر که در کنار یکدیگر قرار دارند تشکیل داد. اگر فاصله این کامپیوتر‌ها زیادتر شود می‌توان طول سیمها را زیاد کرد مثلاً می‌توان بوسیلة کشیدن کابل به نقاط مختلف یک شهر یک شبکه محلی[2] تشکیل داد. اما در عمل به جایی می‌رسیم که دو کامپیوتر که لازم است با یکدیگر ارتباط داشته باشند در فاصلة بسیار زیادی قرار دارند و دیگر امکان کشیدن کابل از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر میسر نیست. راه حل این مشکل مرتبط ساختن این شبکه‌ها به یکدیگر می‌باشد. (به جای متصل کردن هر کامپیوتر به یک کامپیوتر دیگر).

 در واقع اینترنت[3] از به هم پیوستن چندین شبکه کوچک محلی به یکدیگر بوجود آمده است.

 

مرتبط ساختن دو شبکه محلی به یکدیگر

      یک شبکه محلی

 

     یک شبکه محلی

 

 

 

 

 

 


 



[1] Computer Network

[2] LAN : Local Area Network.

[3] INTERNET


87/9/27
1:57 صبح

مبشر صبح

بدست مرتضی در دسته

 

دیدیم که می شناسیمش .... و تصویرش را از این پیش در خاطر داشته ایم. دیدیم که می شناسیمش. نه آن سان که دیگران را ... و نه حتی آن سان که خود را. چه کسی از خود آشناتر ؟ دیده ای هرگز کسی نقش غربت در چهره خویش بیند و خود را نبشناسد ؟!

دیدیم که می شناسیمش. بیشتر از خود ... تا آنجا که خود را در او یافتیم. چونان نقشی سرگردان در آبگینه که صاحب خویش را بازیابد و یا چونان سایه ای که صاحب سایه را ... آن صورت ازلی را چه کسی بر این لوح قدیم نقش کرده بود ؟ می دیدیم که چشمانش فانی است اما نگاهش باقی. می دیدیم که لبانش فانی است اما کلامش باقی. چشمانش منزل عنایت ازلی بود و دهانش معبر فیض ازلی و دستانش ... چه بگوییم ؟ کاش گوش نامحرمان نمی شنید!

دیدیم که می شناسیمش و او همان است که از این پیش طلعتش را در آب و باد و خاک و آتش دیده ایم. درخورشید آنگاه که می تابد. در ابر آنگاه که می بارد. در آب باران آنگاه که در جستجوی گودال ها و دره ها بر می آید. در شفقت صبح در صراحت ظهر در حجب شب در رقت مه و در حزن غروب نخلستان در شکافتن دانه ها و در شکفتن غنچه ها .... در عشق پروانه و در سوختن شمع.

دیدیم که می شناسیمش و دوستش می داریم. آن همه که آفتابگردان آفتاب را. آن همه که دریا ماه را .... و او نیز ما را دوست دارد آن همه که معنا لفظ را.

زمین مهبط است نه خانه وصل. در اینجا نور از نار می زاید و بقاء در فناست و قرار در بیقراری. زمین معبر است و نه مقر .... و ما می دانستیم. پروانه ای دوران دگردیسی اش را به پایان برد و بال گشود و پیله اش چون لفظی تهی از معنا از شاخه درخت فرو افتاد. رشته وحی گسست و ما ماندیم و عقلمان. عصر بیّنات به پایان رسید و آن آخرین شب دیگر به صبح نیانجامید.

عزیز ما ای وصی امام عشق

آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند. اما شما خوب می دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبّت در کجاست. خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست.

سر ما و قدمتان که وصی امام عشق هستید و نائب امام زمان


<      1   2   3   4   5   >>   >