سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/9/27
1:41 صبح

رقص در نظر مولانا

بدست مرتضی در دسته

 

برای مولانا رقص یک دعای مجسم، یک نماز بی خودانه بود. غزلی خاموش اما سرشار از احساس و اندیشه بود. مناجات مستانه ای بود که تحت تاثیر شور و هیجان سماع گر به آهنگ و حرکت مبدل شده بود. به جای کام و لب سماع زن تمام وجود او را همراه دست و پا و سر و شانه اش تحت فرمان خویش درآورده بود. استغاثه ای تضرع آمیز از زبان روح بود که از اعماق ورطه یک وجود متلاطم و بی قرار بر می خواست و چون زبان و دهان نمی توانست طنین گران، آهنگ آن را تکرار کند تمام جسم استغاثه گر را به پیچ و تاب درمی آورد.  

وی سماع را وسیله ای برای تمرین رهایی و گریز می دید. چیزی که به روح کمک می کرد تا در رهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده می دارد پله پله تا بام عالم قدس عروج نماید.

سماع در فرهنگ فارسی، به معنای سرور و پایکوبی و وجد و دست افشانی صوفیان و به صورت واحد یا جمعی با آداب و مراسم و تشریفات خاص می باشد. در زبان ترکی به معنای چرخ زدن درویشان به صورت دسته جمعی، با شنیدن نواها و سازهای سنتی که با رعایت آداب و شرایط و تشریفات خاصی که از قرن ها قبل تا کنون در بین مریدان مولانا مرسوم بوده است. 

در اصطلاح عارفان به حالتی گفته می شود که بر اثر شور و هیجان باطنی به عارفان و سالکان راه حق و شناخت طریقت دست می داد. 

در نزد مولانا، سماع شور و حالی روحانی بود که به حدود و قیود مجالس عادی و رسمی رایج در نزد صوفیه عصر محدود نمی ماند. با این شور و وجد خود را لحظه ای چند، یا برای لحظه ای چند، از خودی خالی می کردند. بار سنگین وقار تحمیل شده وابسته به به مالوفات حیات هر روزینه را چند لحظه ای از شانه های خود پایین می انداختند و در شور و شوقی که برای عروج به ماورای دنیای خاکی احساس می کردند دست و پت را به نشان اشتیاق می گشودند. در مجلس مولانا هر کس به سماع وی در می آمد، دست که می افشاند از هر چه تعلق های دنیوی اظهار بی نیازی می کرد؛ پای که بر زمین می زد، "خودی" خود را زیر پا لگدکوب می نمد. جهیدنش در آن حال رمز شوق و دست افشاندنش نشانه ای از ذوق وصال بود. سراسر حال سماع تجسم یک غزل بود که سماع زن آن را به پیروی از حالات و اذواق مولانا، با حرکات حرکات پرشور دست و پای خویش به بیان می آورد. به این رقص و وجد آگنده از شور و هیجان هم مولانا نه به چشم مجرد یک نمایش رمزی، بلکه به دبده یک تزکیه روحانی و یک عبادت عاری از ترتیب و آداب می نگریست. 

اصراری که مولانا در مداومت سماع داشت و آن را همچون اساس طریقت خویش می نگریست، در آن ایام موجب اشاعه آن در سراسر قونیه شد و مدعیان آن را مایه رسوخ در حوزه شریعت و دستاویز طعن و ملامت در حق اصحاب مولانا ساختند. 

مجالس سماع برای مولانا معبدی بی سقف و ستون و عاری از زیور و ثروت بود که در فضای آگنده از قدس و طهارت آن هر چیز زمینی آسمانی می شد؛ در آن همه چیز مقدس، روحانی و الهی بود. کدام بدعت، کدام گناه و کدام ابلیس می توانست در چنین جو پاک آسمانی مجال ورود یابد...


87/9/27
1:16 صبح

خوب زیستن

بدست مرتضی در دسته

همه از زیسن معنایی دارند و در آن راهی را دنبال می کنند، هر کس به مقتضای عقلش و فهمش.

از نخل های درهم و غمگین پرسیدم: زندگی چیست؟

شاخه ای خشک و شکسته با دهان باد پاسخم داد که همین!

رود آرام و نرم، می خرامید و پیش می تاخت. پرسیدم زندگی را چگونه تفسیر می کنی؟

رود گفت: دریا زندگی است.

دریا گفت: نه، ابرها زندگی اند. پرواز در بیکرانه ی آسمان.

ابرها را پرسیدم. گفتند: پرنده ها آزادترند. آنها خود با بالهایشان پرواز می کنند، اما ما را بادها. از پرنده ای که سبکبال در افق پر می گشود پرسیدم از زندگی چه می فهمی؟ او گفت: بی حضور صیاد همیشه زندگی هست.

آسمان گسترده و آبی بزرگتر از آن بود به که پاسخی کوتاه اکتفا کند. او گفت: زندگی درخشش ستاره هاست، فلق است، شفق است و خونی که در طلوع و غروب جاری است.

خورشید که از زندان خاکستری ابرها می گریخت پاسخم داد: زندگی نیمروز داغ تابستانی است که آفتاب، دشت ها را می گدازد و چهره ها را می سوزاند. زندگی مرگ شب است و تولد من. من خود زندگیم. خاک نمناک بوی باران می داد و در ازدحام شاخه ها و برگ ها گم شده بود. صدایش زدم و زندگی را معنا پرسیدم. شکوفه ی کوچکی را که تازه رستن آغاز کرده بود و تن به نسیم سپرده بود نشانم داد و گفت: زندگی همین شکوفه است.

شکوفه کوچک بود و ظریف. تازه گستاخی آن را یافته بود که از سینه ی خاک سر کشید. پرسیدم تو از زندگی چه می فهمی؟ آرام و ساکت لبخندی زد. شاید زندگی را همان لبخند کودکانه می دانست.

گفتم بهتر است زیستن را از آدم ها بپرسم. آنها که بخاطرش همدیگر را می کشند و غارت می کنند و در راهش جان می سپارند.

بهتر دیدم که از گدای کنار خیابان که از همه چیز جز نفس کشیدن بی بهره بود بپرسم. او گفت: زندگی گنج بزرگی است پنهان در زمین های ناشناخته.

گفتم اینک که زندگی سراسر گنج است، پس بگذار از گنج داران بپرسم. گفتند: زندگی نبود مرگ است، زندگی «همیشه بودن» است. عمر بی پایان و بی مردن زندگی است. به یاد کودک غمگین روستا افتادم که با نگاهی لبریز از اشک شرمسارانه و رنگ پریده گفت: زندگی همان گاو سیاهمان بود که مرد. زندگی همان خواهر کوچکم بود که از بی شیری مرد.

گفتند از دیوانه هم بپرس. گفتم او که از نعمت عقل بی نصیب است. گفتند آرزو را چه به عقل؟ آنها راست می گفتند. دیوانه با حرکات خشکش فهماندمان که زندگی سراسر آرزوست و در رؤیا جاودانه بودن.

اینها همه زندگی بود. اما من عطش زده و سرگردان، تعبیری دیگر از زندگی، از زیستن و از جاودانه بودن را می جستم.

هنوز یک نفر باقی بود که از او می بایست پیش از همه می پرسیدم. او که ماندن را، پوسیدن را و رسیدن به دنیا را نمی خواست. او که فقط لقای یار را می طلبید و محبت دوست را . . . رزمنده.    آری رزمنده . . .

جلو رفتم و از رزمنده ای که مشغول نبرد بود و در انبوه آتش و گلوله و درد بی خیال «زندگی» می کرد. پرسیدم زندگی چیست؟

عرق پیشانیش را با آستین پر خاکش خشک، و اسلحه اش را در پنجه هایش فشرد و به شهیدی که در کنار خاکریز آرام خفته بود اشاره کرد و گفت: زندگی اوست . . .زندگی چون او عاشقانه مردن، بر دار مرگ رفتن و در لحظات نبرد تکه تکه شدن و همیشه سوختن و دم بر نیاوردن.

زندگی مرگ است اما مرگی قبل از مردن. اصلا مرگ خود زندگی است وقتی تو آگاهانه انتخابش کنی همچون شهدا . . .

آنها به راستی زندگی اند و به راستی زنده.


87/9/22
12:47 عصر

فرهنگ شهادت

بدست مرتضی در دسته

شهادت واژه ای آشنا برای همگان ونیزاصظلاحی پر محتوا و با نماد رنگ سرخ که نشان از غیرت و مردانگی دارد ، در وجود خود گنجانده است . شهادت هنر مردان خدا است . شهادت باب ورود به بهشت برین است .
آری شهادت یعنی گسستن از دنیا و پیوستن به حق.شهادت یعنی حب دنیا را از یاد بردن.دنیای امروزی ما آنقدر کوچک است که توصیف اینچنین واژه های مهم و با ارزش در گرانبهایی را نمی تواند در خود جای دهد.
فرهنگ شهادت در میان ما ایرانیا ن ،فرهنگی مقدس و ارزشی به شمار می آید.در جای جای قرآن شهادت مورد توجه بوده و خداوند نوعی این امر عظیم اشان را در قرآن مورد تاکید قرار داده است.شهادت افتخار است.شهادت نوعی عزت است،شهادت سعادت همیشگی است،شهادت رهایی از زندان است .شهادت میراث به جا مانده از اولاء الله است .شهادت چراغ هدایت ملت هاست.شهادت هدیه الهی است.شهادت در راه خدا رفتن است.شهادت از عسل شیرین تر است و در نهایت اوج بندگی معبود است.گسستن و رهایی جستن از این دنیا وپیوستن به دنیای باقی و آن هم در راه خدا و برای رضایت و آسایش بندگانش را شهادت می گوییم . اصل و ریشه این واژه از سه حرف ش،ه،د بر می آید که گواهی دادن را در بطن خود پرورانده ولی این یک طرف مساله است و به قول معروف نیمه پر لیوان که ما آن را به عین می بینیم و اما الباقی داستان چیز دیگه است و درک آن برای هر کس امکان پذیر نیست.اصل شهادت عشق است و این عشق،عشق الهی است و نه حرف و حدیث دیگری.

 

شهادت تنها یک واژه خشک و خالی نیست
 و اصل ایمان،تقوا،شجاعت،شهامت،مردانگی و هزاران صفت زیبای عالم هستی را در وجودش می پروراند. شهادت از جمله مفاهیم والایی است که ویژه قیام ها و انقلاب های مکتبی و ولایی است . انقلاب ما از این قائده مستثنا نبوده ، بلکه با بهره گیری از فرهنگ غنی و متعالی اسلام ، شهادت را که می رفت به دست فراموشی سپرده شود ، روح و حیاتی تازه بخشید . نباید از نظر دورداشت که در جامعه ما استمرار فرهنگ شهادت ، ریشه در سوگواریهای منبعث از قیام عاشورای حسینی داشته و احیای آن به دست مصلحان دین ،با غبار رویی از چهره تابناک قهرمانان صحنه کربلا،صورت گرفته است . اگر سنت روضه خوانی و مراسم سوگواری نبود ،شاید هرگز خاطره ای از حماسه حسینی باقی نمی ماندولذا هرگزنمونه عینی و مجسم از شهید و شهادت که به مدد آن بتوان پای در میدان جهاد نهاد و پای مردی و جانفشانی کرد در دست نبود.
شهادت در این قاموس ،فدا کردن جان خویش در راه ارزش های انسانی و الهی و دست یابی به حیات ابدی است به همین دلیل اگر کسی فاقد مایه های معنوی باشد ،شهادت طلبی دگر معنا نخواهد داشت.

این خدا باوری و معاد اندیشی است که به شهادت معنا میدهد و از آنجا که در این موضوع جهان بینی ،شهید به حیاتی والا تر و لایزال دست می یابد ،جان نثاری اش معقول است وگرنه عاقلانه نیست که کسی برای دست یابی به رفاه و زندگی دنیای خود با دیگران ، از جان خودش در گذرد. شهادت و شهادت طلبی ،میوه شجره طیبه است که یکی از دو پیروزی را برای مجاهدان در دراه خدا نوید میدهد .
به فرموده امام خمینی(ره) : مقام شهادت ،اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معناست و نهایت ایمان همانا ایمان عاشقانه است . شهادت ارثی است که از اولیای خاص خدا به ما میرسد . شهید خورشیدی است که بر انقلاب پرتو می افکند و شهادت چراغ هدایت ملت هاست .این ملت با عشق به شهادت ،پیش رفت و این نهضت را به پیروزی رساند .این که ملت،شهادت  را خواست و گرایش به زندگی دنیوی را کنار گذاشت ، ، تحولی بود فرخنده که همواره باید آن را پاس داشت و نگذاشت با سرد و کمرنگ شدن شعله فروزان عشق و شهادت ،علایق دنیوی و مادی ،آنها را مسخ کرده ، از این سستی و فتور خونهای پاک شهدا از بین میرود .
اما سخن در این است که این پیام های الهی و سرود های رهایی را که به عنوان میراث عاشورای حسینی در کلام و پیام امام تجلی کرده بود،چه کسانی شنیدند و به جان دریافتند؟

به عبارت دیگر طلایه داران جانبازی و شهادت در این انقلاب و دفاع هشت ساله از کدامین قبیله بودند ؟
بی هیچ اغراق و تعارفی،بار اصلی بر دوش طبقات محروم و مستضعف بود. پس چه جای شگفتی است اگر پیشوای ستضعفان بفرماید: یک تارموی این کوخ نشینان و شهید داده ها به همه کاخ نشینان جهان ،شرف و برتری دارد.
بدیهی است که شهادت در راه خدا چیزی نیست که بتوان آن را با سنجش های بشری و انگیزه های مادی ارزیابی کرد ،لیکن مراقبت دلسوزانه از حال خانواده های شهدا و خدمتگذاری و احترام به ایشان یک تکلیف الهی است واین موضوع در حد امتیاز لفظی و عرفی کافی نبوده ،بلکه باید در متن قانون و در عمل پیاده شود تا آنجا که ، باید مصلحت پا برهنه ها وشهید داده ها ، بر مصلحت مرفهین بی درد ، مقدم باشد.
اما نزد امام ،دفتر فیض شهادت ،پرونده مختومه ای نیست که خدمت به خانوده شهدا آخرین برگ آن باشد بلکه برای آن عارف واصل ، فرهنگ شهادت سرچشمه پر فیضی است که فرزندان شهدا مظهر تراوش فیوضات آن محسوب می شود واز این جهت می فرمایند : چه افتخاری بالاتر از اینکه ما در تداوم انقلاب ،ذخیره ها عظیمی چو فرزندان محترم شهدا داریم که حضورشان یادآور شهادت ها و فداکاریهای رادمردان است که به برکت خونای پاک آنان ،انقلاب اسلامی بارور گردیده است ،با این تلقی از شهادت است که باید ملتمسانه دعا کرد که: خداوند دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز بگذارد وما را هم از وصول به آن محروم مکن .            


87/9/22
12:45 عصر

فضیلت شهید و شهادت

بدست مرتضی در دسته

? فضیلت شهید و شهادت
شهید در عزتمندی جامعه نقش والایی ایفا می کند، ازاین رو خداوند نیز او را عزیز داشته و مقام و جایگاه والا به او می بخشد. شهادت راه میان بری است که به سرعت انسان را به مقصد می رساند. شهادت برترین آزمایش است که شهید با سربلندی از این آزمایش قدم در حوزه رستگاران می نهد و در مواقعی که همه مورد سوال قرار می گیرند، او بدون سوال از آن گذرگاه عبور می کند.
از رسول خدا (ص) پرسیدند: مگر شهید چه ویژگی دارد که در قبر از او سوال نمی شود؟ پیامبر (ص) فرمودند: همان برق شمشیر که بالای سر شهید درخشید برای آزمایش او کافی بود?» عظمت و فضیلت شهید و شهادت در راه خدا در آیات و روایات بسیاری آمده که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
?) حیات جاوید
شهیدان در عالم برزخ برخوردار از حیاتی بسیار عالی و آمیخته با انواع نعمت های معنوی می باشند.? خداوند متعال می فرماید: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. ?
هرگز نپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه آنان زنده و نزد پروردگارشان روزی خوارند.
?) پاداشی بزرگ
شهیدان نزد خداوند از پاداشی بزرگ که برای ما ناشناخته است بهره مندند. «و هر کس در راه خدابجنگد، پس کشته شود یا پیروز گردد، به زودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد?» پیامبر خدا(ص) در این باره فرموده اند:وقتی شهید از مرکبش به زمین می افتد، هنوز به زمین نرسیده خداوند همسری از حورالعین را نزد او می فرستد تا او را به آنچه خداوند از کرامت خویش برایش آماده کرده بشارت دهد.?
?) نظر به وجه الله
همچنین پیامبر (ص) فرموده اند: شهید هفت ویژگی دارد... هفتم آن که نظر می کند به وجه الله، و این برای هر پیامبری و شهیدی مایه آرامش است.?
?) شفاعت کننده
شهید به مقامی دست می یابد که به اذن خدا می تواند مثل پیامبران و اولیای خدا دست دیگران را بگیرد و در قیامت شفیع آنان باشد. امام صادق (ع) در این باره فرموده اند: در روز قیامت سه گروه شفاعتشان نزد خدا پذیرفته است: پیامبران، علما و شهیدان. ?
?) گوارا بودن درد گلوله در حین شهادت
پیامبر خدا(ص) فرمودند:
زخم ناشی از نیزه و ضربت بر شهید، از نوشیدن آب خنک در روز تابستان برای او آسان تر است. ?
?) آمرزش گناهان
امام صادق (ع) فرمود: هر کس در راه خدا کشته شود خداوند چیزی از خطاها و بدیهای او را به وی نخواهد شناساند یعنی تمام گناهانش را می بخشد. ??
?) ورود به بهشت قبل از دیگران
از امام رضا (ع) روایت شده که فرمود: اول کسی که وارد بهشت می شود، شهید است. ??
نقش فرهنگ شهادت طلبی در ایستادگی در برابر دشمن
تاثیر شگرف فرهنگ پربار شهادت در گستره جهان بینی اسلام ناب محمدی (ص) از جلوه های ممتاز برخوردار است. فرایند این تاثیر در حوزه های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی قابل مشاهده است. یافته ها و دستاوردهای تاریخی از صدر اسلام تاکنون، بیانگر این واقعیت شگرف است که فرهنگ شهادت طلبی به عنوان کارآمدترین و موثرترین عنصر در پیشبرد اهداف و حفظ ارزشها و مقابله با دشمنان اسلام مطرح بوده است.
فرهنگ شهادت طلبی یعنی باور به خداو معاد، اعتقاد راسخ بر درستی و حق بودن راه اسلام ناب محمدی (ص)، ایستادگی در مقابل دشمن، ایثار و فداکاری جهت حفظ ارزشهای انقلاب و اسلام ناب، خستگی ناپذیری و اعتقاد به احدی الحسنین (پیروزی ظاهری یا شهادت راه خدا) خداوند می فرماید:
بگو: هرگز به ما جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته نمی رسد، او مولای ماست، و مومنان باید بر خدا توکل کنند. بگو: آیا برای ما جز از این دو نیکی (پیروزی یا شهادت) را انتظار می برید??؟.
امام خمینی (ره) در این باره می فرمودند: ما بندگان خدا هستیم و در راه او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است، و اگر پیروزی نصیب شد، سعادت است.» ?? همین فرهنگ شهادت طلبی در بین مومنان و مجاهدان صدر اسلام بود که خواب را از چشمان مشرکان و کافران گرفته بود و از آنان مردانی پولادین، عاشق شهادت و شجاع ساخته بود، و همین موجب رعب و هراس دشمنان شده بود به گونه ای که با وجود نفرات و تجهیزات فراوان، از مقابله با نیروهای اسلام می ترسیدند.
? آثار فرهنگی شهادت طلبی
حیات پرنشاط، بالندگی، حماسه سازی، عزت، امید و تعهد در همه حوزه ها در پرتو فرهنگ شهادت طلبی و ایثار به دست می آید و نیز خمودی، بی تحرکی، ذلت و سقوط در اثر فقدان فرهنگ شهادت، پدید می آید. در اینجا به برخی از آثار سودمند فرهنگ شهادت طلبی اشاره می کنیم:
?) امید
امید در مقابل یاس، رمز حرکت و پیروزی است، و چون زرهی است که هر کس آنرا بر تن کند، رویین تن می شود. اگر امید نبود، خداجویان در طول تاریخ- که همیشه در اقلیت بوده اند- می بایست بارها در زیر چکمه های مستکبران و جهانخواران نابود شوند، ولی آنان با وجود کثرت دشمنان، به خداوند و وعده های او دل بستند و تسلیم باطل نشدند و پرچم حق را با ایثار و شهادت استوار نگه داشتند.
?) خودباوری و برون رفت از بی هویتی
بی هویتی یعنی سرگردانی، و چون خسی در معرض طوفان های سهمگین بودن. انسان خودباخته به غریقی می ماند که برای نجات خود به هر چیزی چنگ می اندازد. مانند برخی از انسان های امروزی که به هر مکتب و فریادی رو می آورند. به سوی اومانیزم و انسان محوری، پلورالیزم و حقیقت ستیزی، سکولاریزم و فرار از دین، لیبرالیزم و اباحه گری و... ولی هیچ کدام از اینها نمی تواند ناجی آنها باشد. چون این مکاتب بی ریشه اند و به کشتی درحال غرق شدن می مانند. در این وادی حیرت زا، روی آوردن به فرهنگ شهادت و ایثار است که به این سرگردانی ها پایان می بخشد.
?) قیام به حق و دفاع از ارزش های الهی
از روزی که پیامبران الهی برای هدایت بشر مبعوث شدند، دنیاپرستان در برابر آنان صف کشیدند و جبهه حق و باطل پدید آمد. جبهه باطل برای اهداف شوم خود و ریشه کن ساختن حق و ارزش های الهی از هیچ تلاشی دریغ نورزید، اما جامعه ای که با فرهنگ شهادت و ایثار آراسته شده باشد، برای دفاع از حق و ارزش ها به صحنه می آید و با احیای امر به معروف و نهی از منکر به ستیز با باطل برمی خیزد و دین خدا را یاری می دهد. امام حسین(ع) برای احیای حق، یارانی را که عاشق شهادت بودند را برگزید. و فرمود: آگاه باشید هر یک از شما که حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و جانش را در راه لقای پروردگارش نثار کند، آماده حرکت با ما باشد.
?) تعهد و مسئولیت
تعهد و مسئولیت از ارکان محوری جامعه به شمار می آید. تعهد در قبال ارزش های دینی و انقلابی و احساس مسئولیت در برابر وظایف و تکالیف الهی، فرهنگ ایثار و شهادت با دمیدن روح تعهد و مسئولیت در افراد، جامعه را از «بی قیدی»، «بی تفاوتی» و «سستی و خمودی» رهایی می بخشد.
آثار سودمند فرهنگ شهادت که یاد شد دلیل قاطعی است بر ضرورت ترویج این فرهنگ. البته علاوه بر آن، دلایل دیگری نیز بر ضرورت ترویج فرهنگ شهادت طلبی در جامعه وجود دارد:
?) تهاجم همه جانبه دشمنان خدا و خلق به عناصر اصلی فرهنگ اسلامی. آنان می کوشند خداباوری، حق محوری و ارزش ها را از جامعه بزدایند و کفر و ضدارزش ها را جایگزین آن نمایند. خداوند متعال می فرماید: «آنها دوست دارند شما هم مانند آنها کافر شوید تا با آنها یکسان گردید.»(نساء??)
?) حفظ انقلاب اسلامی و حکومت دینی و پاسداری از استقلال و آزادی.
?) حفظ آمادگی جهت پاسداری از اسلام ناب محمدی(ص).
? راه های دستیابی به فرهنگ شهادت طلبی
جهت دستیابی به فرهنگ شهادت طلبی وظیفه ای به عهده یکایک افراد جامعه و وظیفه ای برعهده دست اندرکاران امور فرهنگی جامعه است. افراد جهت رسیدن به فرهنگ ایثار و شهادت باید چنین رویکردی به عملکرد خویش داشته باشند.
?) باور داشت خدا و معاد در جهان بینی توحیدی.
?) آگاهی به فضیلت و جایگاه ارزشی جهاد و شهادت در آموزه های دینی.
?) آشنایی با الگوهای ایثارگری و شهادت.
?) بصیرت نسبت به برتری مکتب اسلام به ویژه مکتب تشیع بر سایر مکاتب.
اما مسئولان امور فرهنگی دو شیوه و راهکار جهت بسترسازی فرهنگ شهادت در جامعه در پیش رو دارند:
الف) شیوه منفی و مبارزه با فرهنگ مهاجم بیگانگان و پاک سازی جامعه از ابزار و برنامه های فرهنگ مهاجم.
ب) شیوه مثبت که به معرفی و اشاعه فرهنگ اصیل اسلام ناب، الگوهای رفتاری، باورهای اعتقادی و اخلاقی، حماسه سازان و... می پردازد.
? نقش شهادت طلبی در عزت مسلمین
شهادت در راه خدا تبلور حیات طیبه و عزتمندی و عزت آفرین است. قبل از پرداختن به موضوع لازم است ابتدا نگاهی به انواع مرگ ها داشته باشیم.
?) مرگ طبیعی
و لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعه و لایستقدمون. (اعراف ??)
برای هر قوم و جمعیتی دوره و مدتی (مرگی) است. پس هنگامی که مدتشان (مرگ آنان) فرا رسید لحظه ای پس و پیش نمی افتد.
قانون مرگ و حیات مخصوص افراد نیست، بلکه اقوام و جمعیت ها و جامعه ها را نیز دربرمی گیرد.
?) مرگ ناگهانی، مانند: زلزله، سیل، توفان، تصادف و... که در یک لحظه و بی خبر آدمی را به کام مرگ می فرستد.
?) مرگ انتخابی (شهادت)
نوع سوم مرگ، مرگ انتخابی و اختیاری است. دو مرگ قبلی، تسلیم شدن به مرگ بود، ولی شهادت نوعی تسلیم کردن مرگ است.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
شهید با آگاهی به صحنه های پیکار علیه ستمگران شتافته و با حضوری آگاهانه در آغوش مرگ رفته است. شهادت آرزوی دیرین مردان خدا بود، و شهادت عزت ابدی است. شهید با نثار قطره های خون پاک خویش، سدها و موانع راه خدا و کمال یابی را از میان راه مردم برمی دارد، بندهای اسارت جامعه را می گسلد، مستضعفان و محرومان را از سیطره ظالمان و زورگویان رهایی می بخشد و راه را برای حاکمیت دین خدا و ارزش های الهی هموار می سازد.



کمال و مرتضی مرتضی زاده
پانوشت ها:
?- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه ??، ص .???
?- وسائل الشیعه، جلد ??، ص ?.
?- تفسیر نمونه، ج ?، ص .???
?- آل عمران، آیه .???
?- نساء، آیه ??.
?- مستدرک الوسائل، ج ?، ص .???
?- وسائل الشیعه، ج ??، ص ?.
?- بحار، .?.???
?- مستدرک الوسائل، ج ?، ص .???
??- وسائل الشیعه، ج ??، ص ?.
??- بحار، ج ??، ص ??.
??- توبه، آیه ??-??.
??- صحیفه نور، ج ??، ص .???

<      1   2   3   4   5   >>   >