آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
مگر نه این است که شهید در کالبد شهیدان معنی می شود پس بهترین تعریف را باید در خود شهیدان جستجو کرد:
شهید را می توان در مظلومیت بهشتی یافت آن زمان که تهمت ها به او روا داشتند و او بنا به مصالح دینش خاموش ماند اما همواره این سخن را برزبان داشت که ما(( شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت)) وحقانیت این حرفش بر بعضی از ظاهربینان جز با شهادتش ثابت نشد.......شهید را در سادگی و بی آلایشی و یک رنگی رئیس جمهوری(شهید رجایی)می توان درک کرد که می گفت ((هر وقت احساس کردید که من شیفته قدرت شدم به من یادآور شوید که همان دستفروش بازارچه های قزوین و معلم ساده مدرسه بودم)) ......شهید همان بزرگ مردی بود که نتوانست ببیند که وجبی از خاک خرمشهر را بیگانه تصاحب کرده است و جهان آرایی خود را با شهادتش تثبیت کرد......شهید را در جاویدانی متوسلیان باید دید که لشگر ?? محمد رسول الله(ص)هنوز که هنوز است فرماندهی چون او را به خود ندیده است......شهید یعنی سرداران بی سری چون همت که جز به سر دادن در راه یار راضی نشدند.......شهید یعنی موحد دانش ها و خرازی هایی که دست های خود را پیشکش کردند وچون مولای خود حضرت عباس(ع) بی دست نیز خیمه ها را پاس داشتند........شهید یعنی گام های استوار چمران که زمین به بوسیدن خاک پایش مفتخر بود و مناجاتهای روح نوازش،چمرانی که اسرائیلی ها از آمدن نامش نیز هراس داشتند و همین چمران آن قدر روحی لطیف داشت که از افتادن برگ زردی بر زمین وبه پایان رسیدن عمرش اشک در چشمانش حلقه می زد.......شهید را در دلباختگی غلامعلی پیچک باید دید که قبل از شهادتش می گفت به دامادی دوماهه من نگریید دامادی بزرگی در پیش دارم.......شهید را در عاقبت اندیشی وآینده نگری باکری می توان معنی کرد که گویی آینده را به وضوح حال دیده است و نسخه ای برای همرزمانش پیچید که امروز همه در حیرت حقانیتش مانده اند...........شهید یعنی بابایی و کشوری و شیرودی های تیز پروازی که ازهمواره مرزبان آسمان بودند و از همانجا به عرش معراج کردند.........شهید را در استقامت کلهر باید تجسم کرد که حسرت حتی یک آخ را بر دل تیره دشمن نهاد........شهید در خون غیورمردانی چون علم الهدی جاری است که حماسه کربلا را باری دیگر به تصویر کشیدند.......شهید در مردانگی و فهمیدگی مردان به ظاهرکوچکی چون فهمیده تجلی می یابد........شهید شخصیتی است چون حاج عباس کریمی است که در مهر و عاطفه در جبهه و جنگ زبانزد همه بود........شهید در خنده های مستانه و چهره نورانی زین الدین معنی می شود که شبهای عملیات پا به پای نیروهایش نه در قالب فرمانده بلکه گویی کمترین سربازحاضر است در میدان حضور پیدا می کرد........شهید را حتی از پشت لنز دوربین رهبر نیز می توان دید آن زمان که شاهد شهادتش بود.......شهید را در صلابت و شکوه سید مجتبی هاشمی باید دریافت.......شهید یعنی رفتن به دیدار یار در دیار غربت چون تندگویان.........شهید یعنی تحمل سالها شکنجه و رنج و عذاب زندانهای اسارت ابوترابی و بعد به لقاءالله پیوستن........شهید یعنی مزار ساده بهمن رضایی که با انگشت روی پوشش سیمانی اش نوشته است پر کاهی تقدیم به آستان الهی ........شهید کوشش آوینی است برای رسیدن به قافله و گسستن بند تعلقات و عبور از دیار فانی .......شهید در نفسهای آخر علمدار که از حنجره ای معطر به نام اهل بیت بیرون می آید تعبیر می شود..........شهید یعنی عروج عارفانه صیاد شیرازی از دام صید دنیا به دامان گلشن فردوس برین در جوار حضرت حق.........شهید یعنی صفای پازوکی و صداقت و صمیمتش با علی محمودوند و یک به یک پرگشودنشانشان........شهید یعنی دلتنگی زمانی و شهبازی برای شهدای خفته در کانالهای فکه..........شهید یعنی خنده پر معنای نقش بسته بر چهره چون ماه جان بزرگی چندی قبل از نوشیدن شربت شهادت..........و شهید یعنی ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
اما والاترین و بزرگترین تعبیر برای بیان مقام شهید آنست که سید و سرور شهیدان مولای بی سری است که زینت دوش نبی(ٌص) است و گل باغ فاطمه(س) وعلی(ع) است مقامی بالاتر از این و تعبیری به از این مگر وجود دارد؟
و اما کلام آخر و همیشگی؛
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان ............شهیدان را شهیدان می شناسند