2ـ حضور زنان در میدان نبرد و خط مقدم
الف ـ پرستاری و امداد رسانی به مجروحین
یکی از خواهرانی که خود در حماسه مقاومت خرمشهر حضور داشته است، میگوید: «در آن روزها خواهران دو دسته بودند، عدهای برای مهمات رسانی تعیین و تعدادی هم برای امدادگری راهی بیمارستان شدند. ما به بیمارستان رفتیم. پشت سر هم مجروح میآوردند. دست و پاها و بدنهای پاره پاره، که در پتو و حصیر پیچیده شده بودند. اوائل جرأت نمیکردیم به آنها دست بزنیم؛ ولی کمکم عادت کردیم. خواهران هر کار نیاز بود، میکردند، از تخلیه مجروحین و پرستاری تا کار در آشپزخانه و نگهبانی از بیمارستان. امکانات بسیار کم و مختصر بود. مجبور بودیم سِرُمها را به میخ آویزان کنیم، روز به روز وضع بدتر میشد... آب و برق نبود و آب از شط میآوردیم و یا شستشو را کنار شط انجام میدادیم. این باعث شد که آب، عدهای از خواهران را تا وسط شط ببرد... که تعدادی از آنها غرق شدند...»1
«جنگ شروع شده بود که به اتفاق چند نفر از خواهران پرستار داوطلبانه به مریوان رفتیم. یک روز خواهری را برای عمل آوردند که دستش سفید سفید شده بود. حالت غش و بیهوشی داشت و از ضعف مفرط رنج میبرد. ما بلافاصله به مداوای او مشغول شدیم. بعد که حالش بهتر شد، و از وضعش پرس و جو کردیم، فهمیدیم این خواهر اهل شمال است. چندی پیش که عملیات شروع شده، نیمه شب به منطقه رسیده و اظهار داشته که میخواهم در یک مرکز درمانی در کنار پرستاران کار کنم. او به مدت 72 ساعت، بی آنکه چیزی بخورد، در اتاق عمل پنسها را میشسته و دسته بندی میکرده است. از بس که دستش داخل آب بوده، خون به دستش نرسیده و دست کاملاً سفید شده بود. این خواهر شمالی پس از بهبودی، مجدداً در منطقه ماند و به صورت تجربی به پرستاری مجروحین جنگی پرداخت.»2
حضور زنان در نقش پرستار و پزشک در بیمارستانهای صحرایی و پشت جبهه بسیار پررنگ بود و ما در اینجا تنها به چند نمونه کوتاه اشاره کردیم.
ب ـ شرکت مستقیم در عملیاتها
خواهر جانباز، آمنه وهابزاده چنین میگوید: «روز دهم جنگ، همراه سیصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم. وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند و من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود. این مدت همراه دکتر چمران بودیم و چون ایشان و همسر گرامیشان قبلاً به ما آموزش چریکی داده بودند، حتی قرار شده بود همراهشان به لبنان هم برویم. خرمشهر که سقوط کرد، ما تا پشت کشتارگاه عقب کشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج) مستقر شدیم. چون خرمشهر خالی از سکنه شده بود، از ما نیز خواستند تا شهر را ترک کنیم. ما جزء آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج میشدیم. بعدها در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس شرکت کردم. در والفجر یک شیمیایی شدم... هفت بار مجروح شدم. پای چپم ترکش خورده و تا به حال سه بار عمل شده و احتمالاً آخر هم قطع خواهد شد...»3
برادر جانباز، ایران خواه، چنین میگوید: «خانم فاطمه نواب صفوی، نوه شهید نواب صفوی، به عنوان دیدهبان به طرف بهمن شیر رفته بود. او با اطلاعات مؤثر و مفیدی که از موقعیت دشمن میداد، در موفقیت عملیات نقش تعیین کنندهای را ایفا کرد. در آخرین دیدار او را در حالی دیدم که پیکر شهیدی را با خود حمل میکرد. معلوم شد که از یک عملیات موفق چریکی بازمیگردد.»4
خواهر نوشین نجار نیز ادامه میدهد: «کوکتل مولوتوف درست میکردیم. گونیها را پر از شن میکردیم و در نقاط حساس خرمشهر میچیدیم. شبها روی پشت بام مسجد جامع با اسلحه ام ـ یک نگهبانی میدادیم و هر چند ساعت یکبار پست خودمان را عوض میکردیم.»5
«در جریان خرمشهر تعدادی از خواهران واقعاً رشادتشان خیلی بیش از مردها بود. خواهر شهناز حاجی شاه، از نظر اخلاق، شجاعت ایثار و تقوا و طهارت الگوی ما بود. مردانه میجنگید. با وجود شدت درگیریها در این چند روز، کسی تار مویی از ایشان ندید و کلامی به جز سلام نشنید. وقتی برای استراحت به عقب برمیگشتیم، او به سرعت مشغول آماده کردن غذا میشد.
شهناز حاجی شاه، سرانجام به آرزویش رسید و جلو مقرّ همیشگیاش مکتب قرآن، زمانی که آمده بود برای سنگرها غذا ببرد، همراه یکی از دوستانش شهناز محمدی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، به شهادت رسید و از برادرش حسین حاجی شاه که دوّم آبان 59 به این فوز نائل شد، سبقت گرفت.»6
زهره حسینی، دختری پانزده ساله بود، که در هفته اول جنگ پدر شهیدش را با دست خود دفن کرد و یازدهم مهر 59 نیز بدن قطعه قطعه شده برادرش علی را که در مدرسه به شهادت رسیده بود، دفن کرد.
مادر شهیدان شهناز، حسین و محسن حاجی شاه، برای آنکه پیکر دخترش به دست مزدوران دشمن نیفتد، خود برای او قبر کند و او را دفن نمود.
خانم بدیعی نوعروس پانزده ساله بود. تنها چهل روز از ازدواجش میگذشت، وقتی جنازه شوهرش را آوردند، خودش او را کفن کرد؛ با دستان خودش، با دستهایی که هر کسی آن را ندارد 7... .
ج ـ عکاسی و خبرنگاری جنگ
خانم خدامرادی یکی از خبرنگارانی است که در طول جنگ عکسهایی به یادماندنی تهیه کرده است. وی در این مورد میگوید: «اوایل انقلاب ویزیتور روزنامه اطلاعات بودم. بعد از مدتی خبرنگار شدم. اواخر شهریور 59، وقتی عراق به زادگاهم کرمانشاه حمله هوایی کرد، جهت تهیه عکس و گزارش به سمت کرمانشاه رفتم... بمباران مدرسه پسرانهای را به خاک و خون کشیده بود....»8
د ـ اسارت در جنگ
فاطمه ناهیدی آن روزها دختری بیست و چهار ساله بود که پس از فارغ التحصیلی در رشته مامایی، با سفر به مناطق محروم، میکوشید تا در این عرصه آن چه میتواند، انجام دهد. در یکی از همین سفرها، در شهر بم، خبر جنگ را شنید و عازم جبهه شد. خیلی زود نام او در سیاهه اولین کسان و اولین زنانی که به اسارت عراق درآمدند، ثبت شد.9 او و همبندانش، معصومه آبادی 17 ساله، مریم بهرامی و حلیمه آزموده، 40 ماه در اسارت به سر بردند. در دوران اسارت 17 روز تمام اعتصاب غذا کردند تا آنان را از زندان سیاسی الرشید به اردوگاههای مخصوص اسرا ببرند. برادران اسیر هم باورشان نمیشد که آنان بتوانند تحمل کنند. سرمشق اسرا بودند؛ با حجابشان، کلامشان و استقامتشان.
3ـ نقش زنان در حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس پس از جنگ
«... سلام مرا از این راه دور بپذیر؛ سلامی که از سینهای برمیخیزد که دوری تو آن را سخت تنگ کرده. سلامی که از قلب مصیبت دیدهام بیرون میآید و بر قلب مصیبت دیدهات مینشیند؛ ولی بدان که امام صادق (علیهالسلام) فرموده است: «اگر مؤمن پاداشی را که برای مصیبتها دارد، بداند، آرزو میکند که او را با مقارضها تکه تکه کنند...».
«غلامرضا! خیلی دلمان برایت تنگ شده، ولی چه کنیم که اسلام را بیشتر و بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که ما حسین (علیهالسلام) را بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که عشق حسین (علیهالسلام) قبل از عشق تو در وجودمان نقش بسته است؛ چرا که اول چیزی که در ابتدای زندگیمان چشیدیم، تربت پاک حسین (علیهالسلام) بود... .»
گذشته از این، زنان در عرصه هنر و ادبیات نیز نقش آفرین بودهاند. اشعار مرحومه سپیده کاشانی در سرودن حماسه رزم آوران از این گونه است:
ای شهر خرمشهر ای خاک گُهر خیز
ای سینه پر آذرت از غصه لبریز
سوی تو مرغان مهاجر باز آیند
بر آشیان سبز در پرواز آیند
با من بخوان شعر ظفر ای بندر سبز
شب سر شد و آمد سحر ای بندر سبز
دیگران نیز همچون طاهره صفار زاده، سیمین دخت وحیدی، مهری حسینی و... در سرودن حماسهها نقش به سزا داشتهاند. مثنوی «کربلا در کربلا» از خانم مهری حسینی یکی از این نمونههاست که داستان زندگی سرلشگر شهید مهدی زینالدین را به تصویر میکشد:
ای خدای جاودان لم یزل!
شرح مردان جا نگیرد در غزل
جای آرام و سکون، توفان بکار
تا بگویم از عزیزی بی قرار
تا ببویم اندکی با مثنوی
عطر عشق پاکِ مردی معنوی
داده بودی همسرت را این خبر
بر نخواهی گشت هرگز از سفر
تا نپوشی جامهای از جنس نور
برنداری دست از شوق حضور
در زمینه ادبیات داستانی نیز بانوانی چون خانم راضیه تجّار، سمیرا اصلان پور، زهرا زواریان، مریم صباغ زاده، ایرانی، طاهره ایبد، مهری ماهوتی، بلقیس سلیمانی، حبیبه جعفریان و حتی زنان جوانی که در هشت سال دفاع مقدس یا به دنیا نیامده بودند و یا کودکی بیش نبودهاند، اکنون سراینده و نویسنده آن روزهایند، که خون، اثری در فرهنگ مردم میگذارد که هیچ چیزی نمیتواند جای آن را بگیرد. مؤسسه روایت فتح، یکی از مؤسساتی است که با قلم نوقلمانی چون فرزانه مردی (کتاب شهید حسن باقری)، مریم برادران (کتاب شهید همت)، فاطمه غفاری، نفیسه ثبات و دیگر نویسندگان و شاعران جوان، دری را گشوده است که هرگز بسته نخواهد شد. و این فرهنگ آرمان شهری است که تا کَسی با عشق وارد آن نشود، درکی از آن نخواهد داشت.
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
پی نوشت :
1ـ خرمشهر در جنگ طولانی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 396.
2ـ همان.
3ـ همان.
4ـ منبع شماره 8.
5ـ منبع شماره 6.
6ـ همان.
7ـ همان.
8ـ منبع شماره 6.
9ـ فاطمه ناهیدی، مریم برادران، دوره درهای بسته، ص 14.
منابع و مآخذ
1ـ خاک، خون، حماسه، مجموعه شعر دفاع مقدس، به کوشش شیرینعلی گلمرادی.
2ـ نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، دکتر محمد رضا سنگری، ج 3.
3ـ نقش پشتیبانی رزمی زنان در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنیت.
4ـ نقش زنان مسلمان در صدر اسلام.
5ـ نقش دفاعی زنان در جهان.
6ـ زنان جنگ، به کوشش سید امیر معصومی، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران جمهوری اسلامی ایران.
7ـ عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (وحدت مردمی و حضور روحانیت)، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه.
8ـ مثنوی کربلا در کربلا، مهری حسینی، نشر پردیسان، 1381.
9ـ نقش رزمی زنان در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنیت.
10ـ دوره درهای بسته، فاطمه ناهیدی، مریم برادران، مؤسسه روایت فتح.
11ـ خرمشهر در جنگ طولانی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه
12ـ عشق و آتش، (ویژهنامه بانوان فداکار مازندران)، اسفند 80.
13ـ نامههای فهیمه، به کوشش علیرضا کمری، چاپ دفتر ادبیات و هنر مقاومت.
14ـ زن در آینه جلال و جمال، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء.